گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
درس پنجاه و چهارم: حضرت عبدالمطلب مردي از تبار ابراهیم علیه السلام







اشاره
صفحه 148 از 203
محمد عابدي میانجی
در دل خاك پر گهر حجاز مردانی خفتهاند که در یاري رساندن به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله نقشی به سزا داشتند.
است. « جنۀ المعلّی » مرقد پاك حضرت عبدالمطلب در قبرستان حجون معروف به
و سمت راست خیابان حجون، انتهاي پل هوایی منا- معابده قرار «1» این قبرستان امروزه در دو راهی خیابان مسجد الحرام- الحجون
گرفته است. دیوار درازي که تا دامنههاي کوه امتداد مییابد، آن را از بخشهاي دیگر جدا میکند.
قبور اجداد پیامبر و بنیهاشم در شمال دره و دامنه کوه، که از سه طرف بسته شده، واقع شده است و توسط دیوار و نردههاي آهنی
از بقیه قبرستان جدا گردیده است.
«3» . و به سوي محرّمات الهی روي نیاورد «2» عبدالمطلب همچون اجداد خویش از مسیر توحیدي ابراهیم خلیل اللَّه خارج نشد
و اوّلین شخصی بود که «4» هرگز بت نپرستید
ص: 275
«1» . تاریخ، مناجات هاي او در غار حرا را به یاد میآورد
آنگاه که سپاه ابرهه کعبه را به محاصره «2» . ایمان و اعتقادش به خدا را میتوان در نیایشهاي شبانهاش، در کنار خانه خدا، دریافت
درآورده بودند.
از ویژگیها و سنّتهاي پسندیده اوست. «4» و اهتمام به آبادانی «3» احسان و کرامت
سخنانی که از وي بر جاي مانده، گویاي روح توحیدي و جهانبینی وسیعی بود که در وجودش موج میزد. به فرزندانش میگفت:
هیچ ستمکاري از دنیا نمیرود مگر این که از او انتقام گرفته شود، حتی اگر قبل از عقوبت بمیرد، سزایش را در سراي دیگر »
«6» «. به خدا قسم بعد از این دنیا سرایی است که نیکی را با احسان و زشتی را با بدي جواب خواهند داد «5» . خواهد دید
جددوّم رسول خدا صلی الله علیه و آله) و سلمی دختر عمر بن عائذ ) «8» اوفرزندهاشم «7» . است « شیبۀالحمد » ناماصلی عبدالمطلب
«11» . در حالی سپري کرد که هاشم در سفري تجارتی وفات یافته بود «10» بود. دوران کودکی را به همراه مادرش در مدینه «9»
مطلب برادر
ص: 276
وقتی از وجود فرزند برادر آگاه شد، بیدرنگ به مدینه شتافت و او را «2» ، که در نبود او سرپرستی مکه را عهدهدار بود «1» هاشم
مردمی که فرزند هاشم را نمیشناختند، با دیدن او گمان بردند مطلب بردهاي خریده است از این روي به او «3» . به مکه آورد
و بعدها به همین نام شهرت یافت. «4» گفتند « عبدالمطلب »
پسر برادر! تو به جانشینی پدرت سزاوارتري پس » : سالها پس از آن، عموي عبدالمطلب آهنگ سفر به یمن کرد. به او گفت
«5» «. زمامداري شهر را به تو میسپارم
او دوران ریاست خود را با خدمات زیادي «6» . و به این ترتیب عبدالمطلب به جاي عمویش که در همان سفر از دنیا رفت، نشست
سپري کرد. «7» همچون حفر مجدد چاه زمزم
که فاطمه دختر عمرو بن عائذ یکی از آنها بود. فاطمه چهار پسر به «8» عبدالمطلب در طول زندگی با چند تن از بانوان ازدواج کرد
«9» . نامهاي زبیر، ابوطالب، عبداللَّه و مقوّم و پنج دختر (ام حکیم، عاتکه، برّه، اروي و امیه) به دنیا آورد
سرپرستی محمّد صلی الله علیه و آله
رفت «10» عبدالمطّلب در صدد بر آمد تا براي عبداللَّه همسري برگزیند؛ از این روي به خواستگاري آمنه، دختر وهب بن عبد مناف
صفحه 149 از 203
و او را به عقد عبداللَّه در آورد.
ص: 277
به دنیا آمد. «2» بود که بعد از رحلت پدر در سفر «1» حاصل پیوند آن دو، تولد یگانه هستی محمّد مصطفی
او مجلس جشنی به مناسبت «3» . عبدالمطلب خود با شنیدن خبر تولد به سوي آمنه شتافت و نام محمّد را براي فرزند عبداللَّه برگزید
«4» «. به این اسم نامیدم تا در زمین و آسمان ستوده باشد » : تولدش ترتیب داد. وقتی از علت نامگذاري محمّد پرسیدند، گفت
و خداوند را به خاطر تولدش سپاس گفت. «5» آنگاه محمّد صلی الله علیه و آله را با خود به خانه آورد و به دور کعبه طواف داد
«6»
مسؤولیت نگاهداري بر عهده عبدالمطلب «7» ، همزمان با تولد پیامبر صلی الله علیه و آله که در هفده ربیعالأول عام الفیل روي داد
قرار گرفت. وي تا سن 8 سالگی نگاهداري او را بر عهده داشت، اگرچه عبدالمطلب نتوانست شاهد درخشش نور نبوي در سیماي
محمّد باشد، امّا تلاش فراوانش براي سرپرستی محمّد نامش را در ردیف یاران مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داد.
دوران هشت ساله سرپرستی از پیامبر صلی الله علیه و آله را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
الف- شیرخوارگی
حلیمه، دختر ابیذوئیب اعلام آمادگی کرد که محمّد را با خود به صحرا ببرد و به تربیتش بپردازد. «8» چهار ماه بعد از تولّد
عبدالمطلب با کمال دقت اسم و قبیله و اصل و نسب
ص: 278
و محمّد را به او سپرد. «1» او را جویا شد
گذراند. در طول این مدّت دایهاش دو بار او را به مکه «2» پیامبر پنج سال از عمر خود را در دامن حلیمه و در میان قبیله بنیسعد
بار نخست زمانی بود که مدت شیرخوارگی تمام شد و بار دوّم زمانی بود که گروهی از علماي حبشه متوجه نبوت او «3» . آورد
«4» . شدند و در نظر داشتند او را ربوده، افتخار نگاهداریش را از آن خود کنند
ب- بازگشت به مدینه
زمانی که حلیمه او را بازگرداند، تنها 5 بهار از عمرش میگذشت. طفلی بود که حرکاتش خاطرههایی از عبداللَّه را براي مادر و
افزونتر شد، اما نباید فراموش کرد که این «6» هر چند توجه عبدالمطلب به او بعد از مرگ مادرش «5» . پدربزرگش زنده میکرد
موضوع تنها به خاطر عواطف و احساساتی نبود که در درونش موج میزد؛ بلکه مهمتر از آن شناختی بود که عبدالمطلب نسبت به
هنگامی که سیف بن ذي یزن؛ پادشاه حبشه با توجه به کتابهاي دینی «7» . مقام و عظمت شخصیت کودك قریش کسب کرده بود
خود بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله را مژده داد، چنان شوقی سراپاي وجودش را گرفت که بیاختیار به سجده شکر افتاد و گفت:
فرزندي داشتم که بسیار مورد علاقهام بود، بانویی گرامی به نام آمنه را به عقد ازدواجش درآوردم. او پسري به دنیا آورد که محمّد
«8» . نامیدم. پس از چندي پدر و مادرش رحلت کردند و من و عمویش (ابوطالب) سرپرستی او را عهدهدار شدهایم
ص: 279
روزي شخصی خواست محمّد صلی الله علیه و آله را «1» . به کوچکترین بهانهاي منزلت محمّد صلی الله علیه و آله را گوشزد میکرد
بگذار فرزندم بنشیند، امید دارم که از شرف به مقامی برسد که هیچ عربی » : از روي بساط زمامداري او بردارد، عبدالمطلب گفت
«2» «. قبل و بعدش به آن نرسیده است
«3» . و به شخص دیگري گفت: مقام بزرگی در انتظار او است
عبدالمطلب نه تنها در مجامع عمومی، بلکه در محافل خصوصی نیز عظمت طفل قریش را مطرح میکرد. روزي به ابوطالب گفت:
صفحه 150 از 203
«4» .« یا أباطالبٍ إنَّ لِهذا الغلام شأناً عظیماً، فَاحْفَظهُ واسْتَمْسِک به، فإنَّهُ فرد وحیدٌ، وَکُنْ لهُ کالأُمّ ولایَصِلْ إلیه شَیْءٌ یکرهه »
اي ابوطالب، مقام بزرگی در انتظار این جوان است. مواظبش باش و به او تمسک بجوي، او تنها است. برایش همچون مادر باش و »
«. نگذار آنچه برایش مطلوب نیست، پیش آید
ج- با محمّد تا آخرین نفس
و «6» فرزندانش را به دورش جمع کرد. یکایک آنها را از نظر گذراند «5» ، عبدالمطلب آنگاه که نشانههاي مرگ را در خود دید
سرانجام ابوطالب را مخاطب ساخته، گفت:
بنگر اي اباطالب که نگاهبان این کودك تنها باشی که بوي پدر و مهر مادر را ندید. مراقب باش که او از تو است. در میان »
«7» «؟ فرزندانم تنها تو را براي این کار برگزیدم. آیا میپذیري
ص: 280
به خواسته پدر جواب مثبت داد. آنگاه عبدالمطلب «1» ، ابوطالب که قبل از این نیز به همراه پدر سرپرستی محمّد را به عهده داشت
«2» . دستش را روي دست ابوطالب گذاشت و گفت: اکنون رفتن از این جهان بر من آسان شد
به سراي باقی شتافت. «4» و در سن 120 سالگی «3» و سرانجام در سال هشتم عام الفیل
«5» . مرگش چنان روح پیامبر را تحت فشار قرار داد، که تا آستانه قبر بر او گریست
محل دفن
بعدها «6» . عبدالمطلب را در قبرستان حجون در شمال قبر منسوب به آمنه بنت وهب، مادر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله دفن کردند
«7» . فرزندش ابوطالب نیز در کنار قبر پدر دفن شد
عبداللَّه بن زبیر را نیز در کنار او و زیر «8» . قبر عبدالمطلب ضریحی داشت که در سال 1325 توسط امیر وقتِ مکه، بازسازي شد
حُجّاج نسبت به زیارت قبر وي علاقه خاصّی نشان میدهند. «9» . یک گنبد دفن کردند
ص: 281
درس پنجاه و پنجم: حضرت ابوطالب علیه السلام
اشاره
اشرف آشوري
ایمان ابوطالب
دلائل تاریخی فراوانی وجود دارد که ایجاد شبهه در ایمان ابوطالب از دوران اولیه اسلامی مطرح بوده است؛ از جمله علل آن
میتوان به غرض ورزي عناصري اشاره کرد که خود داراي اصل و نسب پاك نبودند. معاویۀ بن ابیسفیان از جمله افرادي است که
با علی علیه السلام به مجادله پرداخته و پدر خود را از ابوطالب مقدم میدانست تا به این طریق از لحاظ اجتماعی براي خود موقعیتی
«1» . یابد
اعتقاد ما
صفحه 151 از 203
اشاره
اگر » اما در مورد علت کتمان ایمانش باید گفت «2» . همانگونه که راوندي میگوید اعتقاد شیعه بر ایمان قلبی ابوطالب است
ابوطالب ایمان خود را آشکار میساخت موضعگیري او مانند دیگر مسلمانان مشخص میشد و او نمیتوانست به عنوان
ص: 282
«1» « سرپرست قبیله داور مشرکان باشد و از مقام و بزرگیش به نفع رسول خدا سود ببرد
علی بن ابوطالب در همین مورد میفرماید:
«2» .« کَانَ وَ اللَّهِ أَبُو طَالِبٍ عَبْدُ مَنَافِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُؤْمِناً مُسْلِماً یَکْتُمُ إِیمَانَهُ مَخَافَۀً عَلَی بَنِی هَاشِمٍ أَنْ تُنَابِذَهَا قُرَیْشُ »
به خدا قسم ابوطالب عبد مناف پسر عبدالمطلب مؤمن ومسلمان بود. »
«. ایمانش را از ترس آزار بنیهاشم توسط قریش مخفی ساخت
امام صادق نیز فرمود:
إِنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ أَسَرُّوا الْإِیمَ انَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ وَ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ أَسَرَّ الْإِیمَانَ وَ أَظْهَرَ الشِّرْكَ فَآتَاهُ اللَّهُ »
«3» .« أَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ
ص: 283
اصحاب کهف ایمانشان را مخفی وکفرشان را آشکار ساختند خداوند دو بار اجرشان داد و ابوطالب ایمانش را پنهان و شرکش را »
«. آشکار ساخت، خدا دو بار اجرش میدهد
و امام باقر فرمود: اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند، ایمان ابوطالب فزونی
«1» . خواهد داشت
«2» .« واللَّهِ الّذي لا اله إلّاهُوَ ما مات أبوطالبٍ رضی الله عنه حتّی أسلمَ » : ابوذر رحمه الله گفت
«3» . او بیش از سه هزار شعر دارد که دلالت بر ایمانش میکند
-1 تکیهگاه محمد صلی الله علیه و آله
هرچه بر دامنه دعوت پیامبر افزوده میشد، ابوطالب همچنان به عنوان مدافع وي در صحنههاي گوناگون حضور مییافت. تا اینکه
نمایندگان قریش به نزدش شتافته از او خواستند با محمد به مذاکره بنشیند و او را از دعوت باز دارد و اگر قبول نکرد دست از
«4» . حمایت او بکشد
به این ترتیب پایگاه اجتماعی پیامبر نابود میشد و آنان به راحتی میتوانستند محمد را از پیش پاي خود بردارند. محمد از پذیرش
به خدا سوگند از حمایت تو دست بر نمیدارم، » : و گفت «5» درخواست آنان سر باز زد اما ابوطالب بر حمایتش بار دیگر پاي فشرد
«6» « مأموریت خود را به پایان رسان
آنان گمان میکردند که حمایتهاي ابوطالب عاطفی است و او که به یتیم ابوطالب شهرت یافته بود، دل ابوطالب را تسخیر کرده
است. از این رو بود که عمارة بن ولید را که
ص: 284
وتقاضاي مبادله او با محمد کردند. «1» جوانی خوش سیما و برومند بود، به نزدش آوردند
که ماجراي فوق را «3» از ابوطالب قصیدهاي برجاي مانده است «2» ابو طالب از این جسارت سخت برآشفت و آنان را از خود راند
با ظرافت تمام بیان میکند. قریش بار دیگر فرستادهاي نزد او فرستادند و خواستند تا محمد صلی الله علیه و آله را تسلیم کند که به
صفحه 152 از 203
با ظرافت تمام بیان میکند. قریش بار دیگر فرستادهاي نزد او فرستادند و خواستند تا محمد صلی الله علیه و آله را تسلیم کند که به
با جسارت قریش رفته رفته اوضاع بر پیامبر و یاران تنگ میشد. «4» . قتل برسانند. اما او باز هم خودداري کرد
اما ابوطالب همچنان به «5» . مشرکان گاهی ملاحظه ابوطالب را هم نمیکردند و یاران رسول خدا را به سختی آزار میدادند
در مدح حمزه که به «6» . حمایتهاي خود از پیامبر ادامه میداد. او در بین فرزندانش به آنان که با پیامبر همراه بودند توجه مینمود
فرزندم! بردباري » : فرزندش علی را بارها در جاي پیامبر میخواباند. روزي به او گفت «7» . پیامبر زودتر ایمان آورد شعري گفت
پیشه کن که از نشانههاي خردمندي است. هر زندهاي به سوي مرگ میرود، من بردباري تو را آزمودهام، بلاها سخت و دشوار
«8» «. است تو را فداي زنده ماندن نجیب فرزند نجیب کردم
در یکی از روزها که گمان کرد پیامبر را کشتهاند یا گروگان گرفتهاند، عملا خود سلاح بست و تمام بنیهاشم را جمع و مسلّح
مجموعه تلاشهاي فوق موجب شد که قریشیان نتوانند به طور مستقیم ضربهاي به شخص پیامبر «9» . ساخت و در پی محمد فرستاد
وارد سازند. از آن بعد، گروهی به حبشه هجرت کردند و ابوطالب اشعاري به نجاشی
ص: 285
«1» . فرستاد تا با مسلمانان خوشرفتاري کند
-3 تحریم اقتصادي مسلمین
که هرگونه رابطه با بنی هاشم را «2» در سال دهم بعثت، مشرکان در پی استفاده از حربهاي دیگر برآمدند. آنان باهم پیمان بستند
قطع کنند، تحریمهاي قریش اگرچه همه جانبه بود اما ملموس بودن وضعیت ناگوار اقتصادي محاصره شدهها به آن بیشتر جنبه
اقتصادي داد. تحریم فوق میتوانست بی آن که با موقعیت اجتماعی ابوطالب در تعارض باشد ودر نتیجه ناکام بماند محمد و
یارانش را در تنگنا قرار دهد.
«3» . ابوطالب بنی هاشم را جمع کرد و از آنان خواست به شعب بروند. آنان به همراه پیامبر و خدیجه به منطقه شعب رفتند
ابوطالب به منظور حمایت از اسلام و حراست پیامبر سه سال تمام همراه با وي در شعب ماند. در حالی که هر روز بیشتر از قبل بر
فشار مشرکان افزوده میشد. او در کنار محمد بودن را به ریاست بر قریش ترجیح داد و با این که پیرمردي ضعیف بود اما تمام
«4» . سختیها را به جان خرید
و آنان را به پایداري در وضعیت طاقت فرسا فرا خواند. بعد از سه سال که خدیجه و ابوطالب «5» او شعري در مدح قوم خود سرود
تمام دارایی و قدرت خود را در راه دفاع از پیامبر صرف نمودند، فرشته وحی نازل شد و ماجراي خورده شدن عهدنامه توسط
موریانه را به اطلاع پیامبر رساند.
ص: 286
ابوطالب و پیامبر به همراه چند نفر دیگر از شعب بیرون آمدند و در کنار کعبه نشستند، مردم دور آنها جمع شدند و از ابوطالب
خواستند که دست از محمد بردارد. او گفت: برادرزادهام میگوید موریانه عهدنامه را خورده اگر دروغ باشد دست برمیدارم در
«... بسم اللَّه » غیر این صورت شما سخن او را میپذیرید؟ گفتند آري آنگاه عهدنامه را که در صندوقی بود آوردند و دیدند که جز
تمام آن را موریانه خورده است. آنان به جاي وفاي به عهد بر کینه و جهل خود افزودند. ابوطالب با پیامبر به شعب برگشتند او
«1» . درباره بیوفایی قریش اشعاري سروده و آنان را سرزنش کرده است
-4 اشعار ابوطالب
شعرهاي ابوطالب خود موضوع دیگري است که میتواند به عنوان یکی از ابزارهاي دفاعی ابوطالب از پیامبر مطرح باشد او در
صفحه 153 از 203
زمانهاي مختلف از این ابزار ادبی براي دفاع از رسول گرامی استفاده میکرد.
«2» . بیش از سه هزار شعر از او به جاي مانده است که غالبا دلالت بر حمایتهاي او از رسول خدا و مؤمنان دارد
لیَعْلَم خیر النّاس أنّ محمداً رَسُولٌ کَمُوسی وَ الْمَسیحُبنُ مَرْیم
أتی بالهدي مثل الَّذي أتیا بِه فَکُلٌّ بِحَمدِ اللَّهِ یَهْدِي وَ یَعْصم
ص: 287
تا آخرین لحظه
ابوطالب در واپسین لحظههاي عمرش نیز دست از یاري محمد صلی الله علیه و آله بر نداشت. او بزرگان خانواده را مخاطب ساخت
و چنین گفت:
چهار تن را به یاري پیامبر سفارش میکنم: فرزندم علی، بزرگ قبیله عباس، شیر خدا حمزه که همیشه از پیامبر حمایت کرد و »
فرزندم جعفر، تا او را یاور باشید و شما عزیزان من که جان من به فدایتان باد، همیشه براي رسول خدا در مقابل دشمنان چون
«1» «. سپرهاي محافظ باشید
علامه امینی آخرین گفتار ابوطالب را چنین نقل کرده است:
«2» .« یا معشر بنی هاشم أطیعوا محمداً وَصَدِّقوهُ تُفِلحوا و تُرْشُدوا »
او بارها در آخرین لحظات به حمایت از محمد توصیه کرد و فرزندانش را به آینده او آگاه و مطمئن ساخت:
محمد امین قریش و راستگوي عرب است. داراي همه کمالات است. دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به انکار برخاستهاند »
من میبینم که در آینده مستضعفان دور او را گرفته، ایمان میآورند و او با کمک آنان صفوف قریش را خواهد شکست و بزرگان
« آن را خوار و خانههایشان را خراب و بیپناهان را نیرومند خواهد کرد ... به او علاقمند شوید و از حمایت کنندگان حزب او باشید
«3»
«4» . ابوطالب در هشتاد و چند سالگی بعد از چهل سال تلاش و حمایت از پیامبر درگذشت
ص: 288
«2» . و محل دفنش را نیز کنار قبر پدرش عبدالمطلب در حجون دانستهاند «1» مورخان وفات او را سال دهم بعثت ثبت کردهاند
پیامبر را از رحلت پدرم آگاه » : چون ابوطالب به رحمت حق پیوست، علی علیه السلام پیامبر را مطّلع ساخت. آن حضرت میگوید
«3» « کردم، پیامبر گریست و فرمود: برو او را غسل بده و کفن نماي و دفنش کن، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَرَحِمَهُ
امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرماید: او به پیامبر و آنچه آورده بود، اقرار کرد و وصایا را به او تحویل داد و در همان روز
«4» . درگذشت
ص: 289
درس پنجاه و ششم: شعب ابیطالب
اشاره
سید علی قاضی عسکر
مینامیدند و هم اکنون در میان اهل مکّ ه به « مقبره معلاة » در ابتداي خیابان حجون، گورستانی است که در گذشته آن را
صفحه 154 از 203
معروف است. « قبرستان ابوطالب » و در بین ایرانیان به «1» « جنۀالمعلاة »
ازرقی (م 250 ه. ق.) در اخبار مکّه، پیشینه تاریخی آن را اینگونه بیان میکند:
است میگذرد و تا درّه « مالاللَّه » در حجون گردنهاي است که از محل نخلستان عوف و از کنار دو قناتی که بالاي خانه معروف به
سلاخها میرسد. در دامنه آن، در دره سلاخها به روزگار جاهلی گورستان قرار داشته و کثیر بن کثیر درباره آن گورستان چنین
سروده است:
کم بِذاك الحَجون مِن حیّ صدقٍ وَکُهولٍ أعِفَّۀٍ وَشباب
«2» «. در این حجون چه بسیار دوستان راستین از جوانان و پیران پاکدامن در گور آرمیدهاند »
ص: 290
این گورستان مردم مکه، چه نیکو » : ابن عباس نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره این گورستان فرموده است
«1» «. گورستانی است
معروف است. ازرقی از پدر بزرگش و او از زنجی نقل میکند که: « شِعْب ابِی دُبّ » درّهايکه این گورستان در آن قرار دارد به
که بخشی از حَجُون است تا دره صُفِیّ؛ یعنی صُفِیّ -«2» مردم مکه در دوره جاهلی و آغاز اسلام، مردگان خود را در دره ابی دُبّ
السِّباب و در درهاي که پیوسته به گردنه مدنیین است و امروز این بخش، گورستان مردم مکه است- دفن میکردند، پس منطقه
« حَجون » گورستان بالاتر کشیده و پیوسته به کوه و گردنه اذاخِر و کنار محوطه خُرْمان شد. مکان امروز آن نیز در ابتداي شارع
است.
حجاج و زائران محترم بیتاللَّه الحرام همه ساله پس از انجام اعمال عمره و یا حج، کنار این قبرستان آمده و مدفونین در آن، ازجمله
حضرت خدیجه علیها السلام ابوطالب و ... را زیارت میکنند.
همان مکانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابیطالب و همراهانشان -« شِعْبِ ابیطالب » از گذشته تاکنون این قبرستان به نام
حدود سه سال توسط مشرکان محاصره و مورد تحریم اقتصادي قرار گرفتند- نیز به مردم معرفی شده که از لحاظ تاریخی نادرست
بوده، و شِعْبِ ابیطالب در مکان دیگري نزدیک مسجدالحرام است.
آنچه را که در این سطور خواهید خواند دلائلی روشن و قطعی در اثبات این مدّعاست.
شِعْب در لغت:
در لِسان العرب آمده است:
ص: 291
.« والشِّعْبُ (بِالْکَسْرِ): ما انْفَرَجَ بَیْنَ جَبَلَیْن و قِیل: هُوَ الطّریقُ فِی الْجَبَلِ و الجَمْعُ الشِّعاب »
«1» «. شِعْب (به کسر شین) شکاف بین دو کوه را گویند. به راه کوهستانی نیز گفته شده است. جمع آن شِعاب است »
جوهري (م 393 ه. ق.) در صحاح مینویسد:
.« والشِّعْبُ (بالکسر): الطَّریقُ فِی الْجَبَل، وَ الْجَمْع الشِّعابُ »
«2» «. شِعْب (به کسر شین) راه در کوه را گویند، جمع آن نیز شِعاب است »
در فرهنگ معین نیز آمده است:
«3» . شِعْب: راهی در کوه باشد، دره
صفحه 155 از 203
مکان شِعْبِ ابیطالب:
شهر مکه در یک منطقه کوهستانی قرار گرفته و در نتیجه درون درهها که از سیل مصون بوده و بصورت یک حصار طبیعی خانهها
را در درون خویش جاي میداده، محل زندگی قبائل مختلف بوده است. در نزدیکی مسجدالحرام سه شِعْبِ نزدیک به هم وجود
دارد که اسامی آنها عبارت است از: 1- شِعْبِ ابی طالب 2- شِعْبِ بنیهاشم 3- شِعْبِ بنی عامر. اجداد و بستگان پیامبر صلی الله
علیه و آله معمولًا در این سه شِعْبِ زندگی میکردهاند.
طریحی پس از آنکه شِعْب را معنی میکند، مینویسد:
.« وشِعْب أبیطالب بمکّۀ مکان مولد النبیّ صلی الله علیه و آله، و شِعْبُ الدُبّ أیضاً بِمَکّۀ و انْتَ خارِجٌ إلی مِنی »
شِعْبِ ابیطالب در مکّه، زادگاه نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و شِعْب دُبّ نیز در مکّه »
ص: 292
««. در مسیر مِنی قرار دارد
آمده است: آن همان درّهاي است که پیامبر صلی الله علیه و آله و بنیهاشم، هنگامیکه « شِعْبِ ابی یُوسُف » در مُعْجَم البُلدان ذیل
قریش بر جنگ آنان هم قسم شده و نامه نوشتند، بدان پناه بردند. این درّه از آنِ عبدالمطّلب بود، هنگامیکه چشمانش کمسو شد
آن را میان فرزندانش تقسیم کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله نیز سهم پدرش عبداللَّه را گرفت و آن محل خانههاي بنیهاشم بود.
ابوطالب گفته است:
جَزَي اللَّه عنَّا عَبْدَ شَمْس و نَوْفلًا وتَیْماً و مَخْزُوماً عقوقاً و مأثماً
بتَفریقهِم من بَعد وُدٍّ و أُلفَۀٍ جماعتنا کیما یَنالُوا المَحارِما
«2» کَذَبتم وبیت اللَّه نُبْزِي مُحَمدّاً ولمّا تَرَوْایوماًلَدَي الشِّعْب قائِما
مرحوم علامّه مجلسی علیها السلام مینویسد:
شکاف بین دو کوه است و شِعْبِ ابیطالِب در مکه معروف و شناخته شده است و آن همان مکانی است که رسول خدا ؛« شِعْب »
صلی الله علیه و آله و ابوطالب و دیگر بنیهاشم پساز آنکه قریش آنها را از بین خود راندند، در آنجا بودند ...
آنگاه خانه محمدبن یوسف را نیز همان خانهاي میداند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به عقیل بخشید، سپس محمد بن
یوسف آن را از فرزندان عقیل خریداري نمود و به خانه محمدبن یوسف شهرت یافت او در پایان مینویسد: این مکان با همین
«3» . خصوصیات اینک نیز در مکه موجود است، و مردم آنجا را زیارت میکنند
خانهاي که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن به دنیا آمد
شناخت محل تولدِ پیامبر صلی الله علیه و آله و نیز مکان سکونت بنیهاشم در مکّه میتواند در
ص: 293
شناسایی شِعْبِ ابیطالب مفید باشد:
ازْرَقی مینویسد:
مَوْلِد، یعنی خانهاي که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن متولد شدند اکنون در خانه محمّدبن یوسف برادر حجّاج بن یوسف قرار
دارد. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله هجرت فرمود این خانه را عقیل پسر ابوطالب تصرف کرد و در همین باره و موارد دیگر
است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حجۀ الوداع هنگامیکه به ایشان گفته شد کجا فرود میآیید؟ فرمودند مگر عقیل براي ما
صفحه 156 از 203
سایبانی باقی گذاشته است؟ این خانه همچنان در تصرف عقیل و فرزندان او بود تا آنکه فرزندان عقیل آن را به محمد بن یوسف
ثقفی فروختند و او آن را ضمیمه خانه خود- که به خانه سپید معروف است- کرد و این خانه همچنان ضمیمه آن بود تا آنکه
مادر موسی و هارون خلیفگان عباسی- حج گزارد و آن را از آن خانه جدا کرد و مسجدي در آن ساخت که در آن -«1» خیزران
معروف است در بازکرد. این درّه امروز به شعب « مَوْلد » نماز میگزارند و براي آن در کوچهاي که کنار آن است و به کوچه
«3» . و به بازاري که به آن سوق اللیل میگویند میرسد «2» بنیهاشم و شعب علی علیه السلام معروف است
سپس ابوالولید میگوید: از پدربزرگم و یوسفبن محمد شنیدم که موضوع جایگاه ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله را ثابت و
درست میدانند و میگویند همین جاست و میان مردم مکه در اینباره هیچگونه اختلافی نیست.
279 ه. ق.) مینویسد: خانه ابن یوسف، و دره ابن یوسف از آن ابیطالب بوده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در ، فاکهی (م 272
قسمتی از همین خانه متولد گردید و این همان درهاي است که قریش بنیهاشم را در حالیکه پیامبر صلی الله علیه و آله با آنها بود،
«4» . محاصره نمودند
ص: 294
«1» . عبداللَّه بن عباس نیز در همین درّه متولد شده است
«2» . محقق کتاب اخبار مکه مینویسد: این دره امروز، به دره علی شناخته میشود
فاکهی پیشینه تاریخی خانه ابییُوسف را اینگونه بیان میکند:
برخی از مردم گفتهاند: خانه ابنیوسف از آن عبدالمطّلب بوده است، آنگاه حجّاج برادرش محمّد بن یوسف را مأمور ساخت و او
آن را به صدهزار درهم خرید. سپس حجّاج آن خانه را به برادرش بخشید و از او خواست آن را بسازد. وکلاي محمدبن یوسف نیز
«3» . آن را ساختند
«4» . باز فاکهی میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله سهم خود از این خانه را به عقیل بن ابیطالب بخشید
کلینی رحمه الله (م 329 ه. ق.) مینویسد:
حمل برداشت (وَ وَلَدَتْهُ فِی «5» مادر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در منزل عبداللَّه بن عبدالمطّلب که نزدیک جمره وسطی بود
شِعْبِ أَبِی طَالِبٍ فِی دَارِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ ...) و در شِعْبِ ابیطالب در خانه محمّد بن یوسف (وقتی داخل خانه شدي در گوشه آن
«6» ... خانه سمت چپ) آن حضرت را به دنیا آورد. آنگاه خیزران آن را به مسجد تبدیل کرد که مردم در آن نماز میگزاردند
وَ مَاتَتْ خَدِیجَۀُ علیها السلام حِینَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی » : باتوجه به صراحتی که ایشان در رابطه با شِعْب دارند، میتوان فهمید جمله
«7» «... الله علیه و آله مِنَ الشِّعْبِ
بدین معناست که حضرت خدیجه علیها السلام پس از رفع محاصره، و آزادي رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات یافت.
ص: 295
سید محسن امین رحمه الله در اعیان الشیعه مینویسد:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانهاي که به دار ابییوسف معروف است متولّد گردید- و او محمدبنیوسف برادر حجاج است
این خانه از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که آن حضرت آن را به عقیل فرزند ابوطالب بخشید. و زمانی که عقیل -«1»
وفات یافت محمد بن یوسف آن را از فرزندان عقیل خریداري نمود و آنگاه که خانه معروف به دار ابی یوسف ساخته میشد، خانه
پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز به خانه خود ضمیمه ساخت سپس خیزران مادر رشید آن را گرفت و از خانه ابویوسف جدا و آن را
به مسجدي تبدیل کرد که تا این زمان معروف بود، و مردم در آن نماز میخواندند و آنجا را زیارت نموده، بدان تبرّك میجستند
و زمانی که وهابیان بر مکه سلطه یافتند این مسجد را ویران نموده و از زیارت آن جلوگیري کردند و آنجا را محل نگهداري
صفحه 157 از 203
«2» . چهارپایان! قراردادند
تقی الدّین حسینی مکّی (م 832 ه. ق.) مینویسد:
خانهاي که نزدیک صفا «3» ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه، در خانه محمد بن یوسف برادر حجاج بن یوسف متولد شد
«4» . است خانه خیزران است و خانه ابن یوسف در سوق اللیل و همان مکانی است که به مَوْلِد النبی معروف است
در سیره حَلبی آمده است:
محل ولادت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله مکّه، و در خانهاي است که به نام محمد بن یوسف- برادر حجاج- خوانده میشود ...
دار » محمد بن یوسف آن را به قیمت یکصد هزار دینار از فرزندان عقیل خرید و به خانه خویش ملحق ساخت و نام آن را نیز
خانه سفید نهاد؛ زیرا که آن را از گچ ساخته و اطراف آن را نیز گچ کشیده بودند و در نتیجه تمامی ساختمان به رنگ « البیضاء
سفید بود.
ص: 296
«1» . و از آن پس، به خانه ابو یوسف شهرت یافت
«2» . محل ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله را پس از مسجدالحرام برترین مکان دانستهاند
«3» . برخی ولادت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را نیز در همین مکان میدانند
در فتح مکه، رسول خدا صلی الله علیه و آله در منطقه حجون خیمه زده و وارد شهر نشدند، به آنحضرت گفته شد به منزل خودتان
«4» ؟ در شِعْب نمیروید؟ حضرت فرمود: آیا عقیل براي ما منزلی باقی گذاشته است
و در کنار کوه صفا « مسجدالحرام » نبوده، بلکه در نزدیکی « حَجُون » در منطقه « شِعْبِ ابیطالب » این نقل تاریخی بیانگر آن است که
قرار داشته و خیزران مادر هارون الرشید هنگامیکه حج میگزارد آن را از خانه ابویوسف جدا نموده و مسجدي در آن مکان
ساخت. بناي مسجد را به زبیده همسر هارون نیز نسبت دادهاند که در صورت صحت، تعمیر و یا تجدید بناي مسجد توسّط خیزران
«5» . بوده است
و چون این خانه نیز در کنار صفا بوده، برخی «6» البته در نقل دیگري آمده که خیزران خانه ارقم را خرید و در آن مسجدي بنا کرد
آن را با خانه ابویوسف اشتباه کردهاند.
مسعودي ( 345 ه. ق.) مینویسد:
تولّد او- علیه الصلاة و السلام- هشتم ربیع الأول همان سال (یعنی سال عامالفیل) در مکه، در خانه ابن یوسف بود که بعدها خیزران
«7» . مادر هادي و رشید در مکان آن مسجدي ساختند
و در جاي دیگر میگوید: به سال چهل و ششم، قریشیان پیغمبر صلی الله علیه و آله را با بنیهاشم و
ص: 297
«1» . بنی عبدالمطّلب در دره کوه محصور کردند. بسال پنجاهم او با کسان خود از دره بیرون آمد
ابن اثیر (م 630 ه. ق.) به نقل از ابن اسحاق مینویسد:
مکان ولادت رسولخدا خانهاي است که به خانه ابن یوسف مشهور است. آن حضرت آن را به عقیل بخشید، و تا زمان وفات وي
در اختیار او بود، سپس محمد بن یوسف برادر حجاج آن را از فرزندان عقیل خرید و به خانه معروف به دار ابن یوسف ضمیمه
«2» . ساخت، آنگاه خیزران آن خانه را از خانه ابویوسف جدا کرد و آنجا مسجدي ساخت که در آن نماز میگزارند
«3» . طبري (م 310 ه. ق.) نیز مکان تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله را خانه ابو یوسف میداند
فاسی (م 832 ه. ق.) مینویسد:
صفحه 158 از 203
«4» . ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکانی در سوق اللیل که نزد مردم مکه شهرت داشته قرار دارد
محمد طاهر کردي مکی میگوید:
«5» . ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه، در خانه ابوطالب در شِعْبِ بَنیهاشم بوده است
ولادت نبی صلی الله علیه و آله در مکه در خانه ابوطالب در شِعْبِ بنیهاشم نزدیک مسجدالحرام بوده که امروزه، شِعْبِ علی؛ یعنی
«6» . علیبن ابیطالب نامیده میشود و پیوسته محل ولادت آنحضرت تا به امروز معروف و شناخته شده است
اکثر قریب به اتفاق مورّخان، مکان ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله را در شِعْبِ ابیطالب یا در خانه نزدیک صفا، و یا در خانه
معروف به خانه ابُویوسف ذکر کردهاند که هر سه، یک
ص: 298
«1» . مکان است
آمده است: « سیرة ساکن الحجاز » در کتاب
مکان ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله در شِعْبِ بَنیهاشم بوده است. سپس توضیح میدهد که:
شِعْبِ بنیهاشم نزد اهل مکه شناخته شده است و همه ساله مردم در آنجا اجتماع نموده، مجلس جشن بپا میکنند و بیش از آنچه
تاکنون در اعیادشان مجالس جشن و شادي دارند، در آنجا مجلس شادي بپا میکنند. سپس در پاورقی کتاب از محبّالدین طَبري
مکی نقل کرده که میگوید: خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را در زمان هجرت آنحضرت صلی الله علیه و آله به مدینه، عقیل
خانه » مالک شده. و پیوسته در دست او و فرزندانش باقی ماند تا محمدبن یوسف برادر حجاج آن را خرید و در خانه خود که به
نامیده میشد ملحق ساخت. سپس به خانه ابن یوسف معروف گردید. این وضعیت ادامه یافت تا خیزران کنیز مهدي عباسی « سفید
زقاق » در آنجا مسجدي بنا کرد که در آن نماز میگزارند، و آن را از خانه ابن یوسف جدا کرده، کوچهاي ایجاد کرد که به آن
«2» . گفته میشود و هماکنون آنجا کتابخانه عمومی است « المولد
محمد طاهر کردي مکّی مینویسد:
ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه، در خانه ابوطالب، در شِعْبِ بنیهاشم و در نزدیکی مسجدالحرام بوده که امروزه به شِعْبِ
علی؛ یعنی علیبن ابیطالب نامیده میشود و پیوسته مکان ولادت آنحضرت صلی الله علیه و آله تا امروز، معروف و شناخته شده
«3» . بوده است
صلاحُالدّین صَفَدي پس از بحث درباره مکان و لادت رسول خدا صلی الله علیه و آله مینویسد:
که در دست عقیل « زُقاقُ الْمَوْلِد » قول برتر آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در عام الفیل در خانهاي در کوچه معروف به
«4» . ابن ابیطالب بوده، متولد گردید
گفته میشود که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شِعْبِ بَنیهاشم متولد شدند، برخی گفتهاند در
ص: 299
«1» ... خانهاي نزدیک صفا و
عاتق بن غیث بلادي مینویسد:
از نظر تاریخی مسلّم است که رسول خدا صلی الله علیه و آله تقریباً در سال 53 قبل از هجرت (عام الفیل) در شِعْبِ ابیطالب که
امروزه به شِعْبِ علی معروف است، به دنیا آمد و به خاطر ازدحام مردم و شوق آنان نسبت به تبركجویی از آن خانه، هماینک به
«2» . کتابخانه تبدیل شده است
تا قبل از سلطه وهابیان بر حرمین شریفین، محل ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله زیارتگاه مؤمنان و مسلمانانی بود که از
صفحه 159 از 203
«3» . گوشه و کنار جهان به مکه میآمدند
محمد بن علوي مالکی مکّی مینویسد:
مکان ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله در سوق اللیل، مکانی شناخته شده است و ساکنین مکه درباره آن اختلاف نظر ندارند،
«4» . هریک از آنها از نسل قبل از خود شنیده و تردید به خود راه نمیدهند
ابن ظهیره میگوید: مردم مکه در شب ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه با علما و دانشمندان و بزرگان شهر با روشن
نمودن فانوس و شمع از خانههاي خود خارج و براي زیارت و بزرگداشت ولادت آن حضرت در کنار این خانه اجتماع میکنند.
«5»
در کنار این خانه، گودالی (حفره) بوده که روي آن را با چوب میپوشاندند و این علامت همان مکانی است که رسولاللَّه صلی الله
«6» . علیه و آله در آنجا متولد شدند
ساختمان آن را ناصر خلیفه عباسی در سال 576 و ملک مظفر در سال 666 و دیگران تعمیر نمودهاند.
ص: 300
در زمان ملک عبدالعزیز، شیخ عباس قطان (امین العاصمۀ المقدسه) این خانه را تخریب ساخت و در همان مکان کتابخانه عمومی،
این ساختمان در سالهاي «1» . معروف شد، بنا کرد. افراد به آنجا مراجعه و به مطالعه کتب میپرداختند « کتابخانه مکه مکرمه » که به
اخیر، در طرح توسعه اطراف مسجدالحرام، در معرض تخریب قرار گرفته است.
از مجموع آنچه گذشت میتوان نتیجهگیري کرد که:
-1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شِعْبِ ابیطالب متولد گردیدهاند.
-2 شِعْبِ ابیطالب در مکّه مکانی نزدیک مسجدالحرام بوده و با مکانی که فعلًا در حجون به آن معروف است، فاصله دارد.
محاصره پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران در شِعْبِ ابیطالب
محمدبن اسحاق (م 153 ه. ق.) و دیگر سیرهنویسان گویند، چون قریش دیدند که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در
سرزمین حبشه در کمال امنیت و آرامش قرار دارند و نجاشی هم ایشان را گرامی داشته و از آنها دفاع میکند و از سوي دیگر
حمزة بن عبدالمطلب و عمر نیز مسلمان شدهاند و اسلام در قبایل آشکار میگردد، جمع شدند و به چارهاندیشی پرداختند و تصمیم
گرفتند پیمان نامهاي بنویسند و متعهد شوند که از بنیهاشم و بنیمطلب زن نگیرند و به آنها زن ندهند و نیز چیزي به آنها نفروشند
و چیزي از آنها نخرند. پس از اینکه جمع شدند، پیماننامه نوشتند و بر آن جمله موافقت کردند و سپس براي تأکید، پیماننامه را از
«2» . سقف کعبه آویختند
مشرکان بنیهاشم را در اول ماه محرم سال هفتم بعثت تحریم کرده، اعلام داشتند هیچکس حق معامله، ازدواج و معاشرت با آنان را
ندارد، نامه تنظیم شده در این زمینه را- که چهل نفر امضا کرده بودند- شخصی به نام منصور بن عکرمه نوشت که با نفرین
ص: 301
پیامبر صلی الله علیه و آله دستش فلج شد. بدنبال آن تمامی بنیهاشم- مسلمان و کافر- جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن
عبدالمطلب وارد شِعْب شده، آنجا اجتماع کردند. فرزندان مطلب بن عبد مناف که چهل نفر بودند از شِعْب حراست نموده، شب و
روز به نگهبانی آن مشغول بودند و در طول سال جز موسم حج در ماه ذيالحجه، و عمره در ماه رجب از آنجا بیرون نمیآمدند.
قریش از ورود خواروبار به شِعْب جلوگیري کرده، فقط مقدار کمی بصورت پنهانی به دست محاصره شدگان میرسید که کفافشان
را نمیداد.
صفحه 160 از 203
در نتیجه وضعیت سخت شد؛ به شکلی که مردم صداي گریه بچهها را از بیرون شِعْب میشنیدند و این دوران سختترین لحظات
«1» . زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت بزرگوارش در مکه بود
به دنبال نوشتن عهدنامه، مشرکان آزار فرزندان عبدالمطلب را آغاز نموده، اعلام ...» : کازرونی در مُنْتَقی و غیر آن آورده است
کردند تنها راه سازش میان ما و شما کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله است. در هر کوي و برزنی مسلمانان را کتک میزدند و حق
عبور از بازارها را از آنان گرفته، در شِعْبِ ابیطالب محصورشان نمودند. فرستاده ولیدبن مُغَیْره در میان قریش فریاد میزد: هر
مردي از اینها را براي خرید جنسی یافتید بر قیمت آن بیافزایید. در چنین وضعیتی ابوطالب فرزند برادرش (پیامبر صلی الله علیه و
آله) و فرزندان برادر و پیروان آنها را در شِعْبِ ابوطالب گردآورد.
آنان سه سال در شِعْب ماندند، سرانجام وضعیّت بحدّي برآنان سخت شد که صداي فرزندانشان، که از شدت گرسنگی
«2» ... میگریستند، از بیرون شِعْب شنیده میشد
زمانیکه ابوطالب احساس کرد مشرکان قریش براي کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله متحد شدهاند، فرزندان عبدالمطلب را
جمع نموده، دستور داد تا رسول خدا را درون شِعْبِ خود جاي دهند و از او حفاظت کنند ... پس بنیهاشم سه سال در شِعْبِ
خویش ماندند ...
شب هنگام که همه به خواب میرفتند ابوطالب رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بستر بیرون
ص: 302
برده، یکی از فرزندان یا برادران و یا پسرعموهاي خود را به جاي آنحضرت میخوابانید تا پیامبر از توطئه احتمالی دشمن جان
«1» . سالم بدر برد
پس بنیهاشم به شِعْبِ ابیطالب که امروزه به شِعْبِ علی معروف است پناه آوردند، بنوالمطلب نیز جز ابولهب به آنان پیوستند،
«2» ... وضعیّت در شِعْب به اندازهاي سخت شد که محاصره شدگان از برگ درختان استفاده میکردند
خدیجه اموال فراوانی داشت که همه را در شِعْب به نفع رسول خدا صلی الله علیه و آله خرج کرد.
بنیهاشم، تنها در موسم، از شِعْب خارج شده، خرید و فروش میکردند.
«3» . گاهی نیز مردم مکّه از سوي قریش تهدید میشدند که: اگر کسی در مکه چیزي به بنیهاشم بفروشد اموالش غارت میشود
ابن سعد (م 230 ه. ق.) مینویسد: شب اول محرم سال هفتم بعثت، بنیهاشم در شِعْبِ ابیطالب محاصره شدند و همگی- به جز
«4» ... ابولهب- به شِعْبِ ابیطالب درآمدند
«5» . تعدادي از محاصره شدگان از گرسنگی جان باختند
گاهی نیز علی بن ابیطالب علیه السلام مخفیانه از شِعْب خارج شده، غذا و امکانات تهیه و آن را با خود به درون شِعْب میآورد.
«6»
که به شکل سازماندهی شده خصوصاً در تاریکی شب از «7» . مردان همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در شِعْب، حدود 40 نفر بودند
«8» . آن حضرت حراست میکردند
حضرت خدیجه علیها السلام نیز که اموال فراوانی داشت، همه را براي مسلمانان محاصره
ص: 303
یعنی در موسم حج (در ذيالحجّه) و عمره (در رجب) که رسول خدا صلی الله علیه و آله و «1» . شده در شِعْب خرج و مصرف نمود
یارانشان میتوانستند از شِعْب خارج شوند، مقداري آذوقه و مواد خوراکی تهیه نموده، سپس در دوران محاصره از آن استفاده
«2» . میکردند
صفحه 161 از 203
گاهی از اوقات نیز ابوالعاص بن ربیع شتري که بار گندم و خرما داشت تا دهانه شِعْب آورده، سپس آن را به داخل درّه هدایت
«3» . میکرد تا بنیهاشم از آن استفاده کنند و تا حدودي از گرسنگی رهایی یابند
نام حکیم بن حِزام نیز در شمار کسانیکه آذوقه به شِعْب میفرستادند ذکر گردیده است، لیکن در صورت صحّت، از آنجاکه وي
از محتکران زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و از کسانی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه وي را نپذیرفتهاند، شاید
«4» . بتوان گفت انگیزه او منافع مادي بوده است
یعقوبی (م 293 ه. ق.) در این زمینه مینویسد: قریش، شش سال پس از بعثت، رسول خدا را با خاندانش از بنیهاشم و بنیمطلب
گفته میشد محصور ساختند و رسول اللَّه با همه بنیهاشم و بنی مطلب سه سال « شِعْب بن هاشم » بن عبد مناف در درهاي که به آن
در شِعْب ماندند تا آنکه رسول خدا و نیز ابوطالب و خدیجه تمام دارایی خود را از دست دادند و به سختی و ناداري گرفتار آمدند.
سپس جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: خدا موریانه را بر صحیفه قریش فرستاده تا هر چه بیمهري و ستمگري در آن بود
«5» . بجز جاهایی را که نام خدا بر آن نوشته شده، خورده است
وضعیت غمانگیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و همراهانشان در شِعْب، افرادي چون هشام بن عمرو را تحت تأثیر قرار داد و آنها
را براي شکستن حلقه محاصره به حرکت واداشت.
وي به همراه زهیر بن ابی امیه و مطعم بن عدي و ابوالبختري و زمعۀ بن اسود بن مطلب،
ص: 304
شبانگاهان در دهانه دره حجون که از مناطق بالاي مکه است قرار گذاشتند و آنجا جمع شدند و پیمان بستند تا در مورد لغو
«1» . پیماننامه اقدام کنند
دهانه درّه حَجُون همان جایی است که قبرستان ابوطالب قرار دارد و اگر شِعْب در اینجا قرار داشته و پیامبر صلی الله علیه و آله و
یارانشان نیز در این مکان تحت محاصره بودهاند؛ معنی نداشت افرادي که از آنان یاد شد، مخفیگاه خود را آنجا قرار دهند، و در
جایی اجتماع کنند که هر لحظه خطر در کمین آنها باشد. استفاده از این مکان به عنوان مخفیگاه، نشانگر آن است که حجون خارج
و یا حداقل کنار مکه بوده است.
پارهاي از روایات نیز با صراحت، حجون را خارج مکّه آن روز دانسته است و بر این اساس نمیتوان گفت پیامبر صلی الله علیه و آله
و یاران و خویشاوندانشان همگی از مکّه خارج و در بیرون شهر اقامت گزیدهاند!
عبید بن زرارة از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: هنگامی که ابوطالب وفات یافت جبرائیل بر رسول خدا صلی الله
که در این شهر یاوري براي تو نیست. «! اي محمد از مکه خارج شو » ؛«... یا مُحمّد اخْرُجْ مِنْ مَکّ ۀ » : علیه و آله نازل شد و گفت
قریش نیز بر رسول خدا صلی الله علیه و آله هجوم آوردند آن حضرت نیز ترسان بیرون شد تا به کوهی در مکه که به آن حَجون
«2» . میگفتند رسید و آنجا ایستاد
ابوطالب خبر خورده شدن صحیفه را به مشرکان اطّلاع داد و همراه آنان به کنار کعبه آمد و پس از گشودن آن، صحّت سخن
رسول خدا صلی الله علیه و آله بر همگان پدیدار گشت. وجدان برخی انسانها بیدار شد و آنگاه که ابوطالب و همراهان به شِعْب
بازگشتند، گروهی از رجال قریش سران خود را در مورد رفتارشان با بنیهاشم سرزنش کردند و گروهی از آنان؛ از جمله مطعم بن
عدي و عدي بن قیس و زمعۀ بن ابی الاسود و ابوالبختري بن هشام و زهیر بن ابی امیه، سلاح پوشیده نزد بنیهاشم و بنیمطلب
رفتند و از آنان خواستند که از درّه بیرون آیند و به خانههاي خود بروند و آنان چنین کردند. بیرون آمدن
ص: 305
«1» . ایشان از دره در سال دهم بعثت بود
صفحه 162 از 203
موسی بن عقبه میگوید: چون خداوند متعال پیمان نامه سراپا مکر ایشان را نابود کرد پیامبر و خویشاوندش از شِعْب بیرون آمدند و
«2» . با مردم معاشرت کرده و میان ایشان زندگی نمودند
قصیده معروف شِعبیه (لامیه) را نیز ابوطالب در شِعْب ابوطالب سروده است و این همان شعبی است که فرزندان مطلب و هاشم همراه
«3» . با رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن پناه بردند
اسامی برخی از بنیهاشم که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در شِعْب محاصره شدند از این قرار است:
-1 ابوطالب بن عبدالمطّلب.
-2 علی بن ابیطالب علیه السلام.
-3 حمزة بن عبدالمطلب.
-4 عبیدة بن الحارث بن المطلب بنعبد مناف.
عبیده گرچه از بنیهاشم نبود لیکن به لحاظ آنکه بنیالمطلب و بنیهاشم با یکدیگر متحد بودند و در دوران جاهلیت و در اسلام از
هم جدا نبودند، لذا میتوان او را نیز در شمار بنیهاشم بحساب آورد.
-5 عباس بن عبدالمطلب.
-6 عقیل بن ابیطالب.
-7 طالب بن ابی طالب.
-8 نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب.
-9 حارث بن نوفل بن حارث بنعبدالمطّلب.
او با پیامبر صلی الله علیه و آله خوب نبود و گاهی نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله را در اشعارش هجو میکرد،
ص: 306
«1» . لیکن راضی به قتل آن حضرت نبود
«2» . -10 خدیجه بنت خویلد
«3» ... و
اکثر قریب به اتفاق موّرخان و سیرهنویسان مکانی که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و همراهانشان توسط افراد قریش محاصره
گردیدند را شِعْبِ ابیطالب ذکر کردهاند که به برخی از آنها ذیلًا اشاره میشود:
بنیهاشم و فرزندان مطلب بدنبال فشار قریش نزد ابوطالب رفته و- جز ابولهب- همگان به درّهاي که منسوب به ابوطالب و به شِعْبِ
«4» . ابی طالب شهرت یافته بود، درآمدند
طبري مینویسد: از پی پیمان قریشیان، بنیهاشم و بنیالمطلب به شِعْبِ ابوطالب رفتند و با وي فراهم شدند- به جز ابولهب که به
«5» . قریش پیوست- و با آنها بر ضد مسلمانان هم سخن شد
رفیعالدین اسحاق بن محمد همدانی (م 623 ه. ق.) مینویسد: بنیهاشم و بنیمطلب چون دیدند که قریش در عدواتِ ایشان چندان
مُظاهَرَت و مُبالغت بنمودهاند و چنان عهدنامه بنوشتند، ایشان نیز برخاستند و به جمعیت بَرِ ابوطالب آمدند و پیش وي بنشستند و با
هم عَهد کردند و اتفاق بنمودند که نُصْ رت و مُعاونت سیّد علیه السلام دهند و حَصْ می قریش کنند و در جمله احوال آنچه بطریق
«6» . تعصّب و حمایت بود پیغمبر صلی الله علیه و آله را نگاه دارند
پس هاشمیان- جز ابیلهب- و مطلبیان همگی به ابیطالب پیوسته و در شِعْبِ او بر
ص: 307
صفحه 163 از 203
«1» . وي داخل شدند و دو یا سه سال آنجا ماندند
«2» . در بحارالانوار به نقل از خرائج آمده است: قریش با یکدیگر متحد شدند و بنیهاشم را به شِعْبِ ابی طالب راندند
ابن قیم جوزي مینویسد: رسول خدا صلی الله علیه و آله و همراهانشان در شب اوّل ماه محرم سال هفتم بعثت در شِعْبِ ابیطالب
«3» . زندانی شدند ... و در همین مکان ابوطالب قصیده معروف لامیّه را سروده است
«4» . علامه امینی قدس سره مینویسد: بنیهاشم و بنیالمطلب به سوي ابوطالب آمدند و همراه با او در شِعْب داخل شدند
ابوبکر احمد بن حسین بیهقی مینوسد: چون ابوطالب نیت ایشان را فهمید فرزندان عبدالمطلب را گردآورد و دستور داد که پیامبر
«5» . را در محله خود نگهداري کنند
محمدبنعمر بنواقد گوید: بنیهاشمشب اولمحرم سال هفتم بعثت رسولخدا صلی الله علیه و آله وارد درّه ابوطالب شد بنیمطلب
«6» . هم همراه بنیهاشم در همان دره گرد آمدند
«7» . ابن اسحاق مینویسد: بنیهاشم و بنیمطلب به ابوطالب پناه آوردند و در شِعْب او (یعنی ابی طالب) اجتماع کردند
مرحوم آیتی مینویسد:
ابولهب ابن » پیوستند و همگی- جز « ابوطالب » به « بنی مطَّلب بن عبد مناف » و « بنیهاشم » ، ... چون کار قریش به انجام رسید
که با قریش همکاري « عبدالمُطَّلب
ص: 308
«1» . درآمدند « شِعْبِ ابی طالب » داشت- همراه وي در
یاقوت گفته است: شِعْبِ ابی یوسف همان شعبی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و بنیهاشم هنگامیکه قریشیان علیه آنان
همقسم شدند، بدانجا پناه آوردند. این شِعْب از آنِ عبدالمطلب بوده، سپس به خاطر ضعف بیناییش آن را میان فرزندانش تقسیم
نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله سهم پدر خویش را گرفت. منازل و محل سکونت بنیهاشم نیز در آن قرار داشته است.
مؤلف کتاب معجمالحجاز پس از نقل این مطلب مینویسد: این شِعْب سپس به شِعْبِ ابیطالب معروف گردید و آن را شِعْبِ
بنیهاشم نیز نامیدهاند و هم اکنون به شِعْبِ علی شناخته میشود. این شِعْب در دهانه شمالی کوه ابوقبیس و بین این کوه و خندمه
قرار دارد. ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله در همین مکان بوده و حدود سیصد متر با مسجدالحرام فاصله دارد. آنگاه تبدیل
«2» . به کتابخانه شده و سپس در سال 1399 هجري قمري در طرح توسعه خیابان غزّه از بین رفته است
رفاعه رافع الطهطاوي نیز شِعْب ابیطالب را جایگاه محاصره شدگان دانسته، میگوید: هاشمیان همه به ابوطالب در شِعْب او پناه
«3» . آوردند
ابراهیم رفعت پاشا مینویسد: در طرف شرق منطقه قشاشیه، شِعْبِ علی یا شِعْبِ بنیهاشم قرار دارد ... خانه خدیجه بنت خویلد یا
«4» . محل ولادت فاطمه علیها السلام دختر رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز آنجاست
کوه ابوقبیس
یکی از مشهورترین کوههاي مکه، کوه ابوقبیس است. شِعْبِ علی یا شِعْبِ ابیطالب از این کوه آغاز و تا خندمه ادامه مییابد.
میگویند: هنگامی که سیلاب مسجدالحرام را
ص: 309
فراگرفت، حجرالأسود را در این کوه نهادند تا سالم بماند. جاي آن در شِعْبِ علی، همانجایی بود که زادگاه رسول خدا صلی الله
علیه و آله است.
صفحه 164 از 203
برخی از شعاب مکّه
همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، در شمال شرقی مسجدالحرام سه شِعْب وجود دارد که اسامی آنها عبارت است از:
-1 شِعْبِ علی یا شِعْبِ ابیطالب که امروز آن را قشاشیه نیز مینامند.
-2 شِعْبِ بنیهاشم که به آن غزّه نیز میگویند.
-3 شِعْبِ بنیعامر.
در این سه منطقه از زمان جاهلی به این طرف اجداد و نیاکان پیامبر صلی الله علیه و آله و سپس فرزندان عبدالمطلب و ابوطالب و
«1» . بنیهاشم میزیستهاند
بخشی از خانههاي نزدیک به شِعْبِ علی و حتی قسمتی از خانه ابن یوسف متعلق به ابوطالب بوده است.
قسمتی دیگر از خانه ابن یوسف که محل تولد پیامبر صلی الله علیه و آله است و اطراف آن متعلق به عبداللَّه پدر پیامبر صلی الله علیه
و آله بوده است.
بخشدیگريکه خانهخالصه کنیزآزاد کردهخیزران است، متعلق به عباس بوده است.
«2» . بخشی که خانه طلوب کنیز آزاد کرده زبیده در آن قرار دارد، متعلق به مقوم پسر عبدالمطلب بوده است
ازرقی مینویسد: برخی از مردم مکه نیز میگویند درهاي که به آن دره ابن یوسف میگویند، همهاش متعلق به هاشم بن عبدمناف
بوده است. همانان میگویند: عبدالمطلب در زندگی خود همین که نور چشمش کم شد (نابینا گردید) سهم خود را میان پسرانش
تقسیم کرد و به این جهت سهم عبداللَّه به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. خانهاي که میان صفا و مروه
ص: 310
است ... و کنار خانهاي است که در دست جعفر بن سلیمان است، نیز متعلق به عباس بوده است. ستون و نشانه رنگینی که هر کس
از مروه به صفا میآید از کنار آن سعی میکند، کنار خانه عباس است. برخی هم پنداشتهاند که این خانه از آنِ هاشم بن عبد مناف
«1» . بوده است
خانه امّهانی دختر ابوطالب نیز در کنار در گندم فروشها و کنار مناره است، که در توسعه دوم مهدي عباسی- در سال 167
«2» . هجري- ضمیمه مسجدالحرام شده است
عقیل بن ابی طالب خانهاي را که پیامبر در آن متولد شد، گرفت و تصرف کرد و معتب بن ابی لهب که نزدیکترین همسایه پیامبر
«3» . صلی الله علیه و آله بود خانه خدیجه را تصرف کرد و بعدها به صدهزار درهم به معاویه فروخت
«4» . عباس بن عبدالمطلب نیز خانهاي بین صفا و مروه داشته است
«5» . فاصله خانه عباس بن عبدالمطلب تا مسجدالحرام کمی بیشتر از 36 ذرع بوده است
«6» . عبدالمطلب نیز نزدیک چاه زمزم خانه داشته است، شِعْب و خانه ابن یوسف نیز از آنِ ابیطالب بوده است
نامیده میشود و در آن به مریضها کمک کرده به آنها غذا « مالاللَّه » احمد سباعی مینویسد: در سوق اللیل خانهاي است که
میدهند، نزدیک این خانه شِعْب ابن یوسف قرار دارد که اینک شِعْب علی نامیده میشود و در آن خانههاي عبدالمطلب بن هاشم و
«7» . ابی طالب و عباس بن عبدالمطلب قرار دارد
ص: 311
کوچه عطاران) نیز ) « زقاق العطارین » که به آن « حجر » خانه خدیجه بنت خویلد مادر مؤمنان در مکه در کوچه معروف به کوچه
میگویند قرار دارد. فاطمه علیها السلام در همین خانه متولد شده، از این رو به مولد فاطمه علیها السلام نیز معروف است.
صفحه 165 از 203
ونیز آمده است: حضرت خدیجه علیها السلام در همان خانه وفات یافت و رسول خدا صلی الله علیه و آله تا زمان هجرت در آن
سکونت داشت، سپس عقیل بن ابیطالب آن را گرفت و ...
آنگاه در این مکان مسجدي ساختند که فضاي سرپوشیده (رواق) هست که در آن هفت طاق وجود دارد که روي هشت ستون قرار
گرفته است.
و در میانه دیواري که سوي قبله قرار گرفته، سه محراب است که در دو طرف آن 26 سلسله (زنجیره) قرار دارد. در مقابل آن نیز
چهار طاق بر 5 ستون هست که بین این دو رواق صحنی واقع شده و رواق دوم از رواق قبلی کوچکتر است؛ زیرا در نزدیکی آن
برخی از مکانهایی است که مردم براي زیارت آن خانه، به آنجا میآیند و آن سه مکان عبارتند از:
-1 مکانی که گفته میشود محلّ ولادت حضرت فاطمه علیها السلام است.
گفته میشود و چسبیده به مکان ولادت حضرت فاطمه علیها السلام است. « قبۀالوحی » -2 مکانی که به آن
گویند که کنار قبۀالوحی است [و آن جایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله مخفیانه مردم را « مختبی » -3 مکانی که به آن
به اسلام دعوت میکرد] برخی نیز گفتهاند براي مصون ماندن از سنگپرانی مشرکان، پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا مخفی
«1» ... میشد
کوتاه سخن آنکه:
افزون بر آنچه گذشت، در نقشههاي موجود در حجاز (قدیم و جدید) دقیقاً محل شِعْبِ علی و شِعْبِ بنیهاشم و شِعْبِ بنیعامر، در
نزدیکی مسجدالحرام مشخص
ص: 312
گردیده و هیچکس قبرستان ابوطالب که در شِعْبِ ابی دُبّ واقع شده را، شِعْب ابوطالب نام ننهاده است. بنابراین وجود شِعْب در آن
مکان با آن همه دلائل و قرائن و شواهد روشن، کاملًا قابل توجیه است؛ زیرا:
اولًا: آن منطقه محل سکونت این خاندان بوده است.
ثانیاً: امکان زیستن و استفاده از ذخایر غذایی و امکانات موجود در خانهها وجود داشته است وگرنه چگونه ممکن است در یک
منطقه خشک پر از سنگلاخ و بدون سایبان، آنهم در آفتاب سوزان مکه، مدت سه سال دوام آورد و زنده ماند؟!
ثالثاً: منطقهاي که هم اینک قبرستان ابوطالب نامیده میشود، در دوره جاهلی نیز قبرستان بوده و نمیتوان گفت که رسول خدا صلی
الله علیه و آله به همراه ابوطالب و تعدادي زن و کودك، تمامی مناطق موجود در مکه را رها ساخته، به قبرستان پناه آورند!
رابعاً: حجون- همانگونه که گذشت- خارج از مکّه بوده و این با نقلهایی که میگوید: صداي ضجّه و شیون کودکان از بیرون
شِعْب شنیده میشد، سازگاري ندارد.
خامساً: در پارهاي نقلها آمده است که گاهی وضعیت به اندازهاي سخت میشد که محاصره شدگان بناچار از گیاهان و برگ
«1» . درختان براي رفع گرسنگی استفاده میکردند
در حالیکه در قبرستان آن روز آنهم خارج از مکه گیاه و درختی وجود نداشته، تا محاصره شدگان از آن استفاده کنند.
سادساً: براساس آنچه ازرقی نقل کرده، معلوم میشود حتی تا سال دهم هجرت (حَجّۀالوداع) هنوز در منطقه حَجون کسی سکونت
نداشته و این منطقه تا چند قرن، خارج از شهر مکه بوده است.
سابعاً: این قسمت از مکّه، اساساً منطقه مسکونی نبوده و خانه و کاشانهاي در آن وجود نداشته، به شکلی که پس از چند سال رسول
خدا صلی الله علیه و آله براي توقف چند روزه در آن، از خیمه استفاده کردند.
صفحه 166 از 203
ابوالولید ازرقی میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه، دیگر وارد خانههاي
ص: 313
مکه نشدند و در سفرهاي مکه هرگاه طواف ایشان تمام میشد به منطقه بالاي مکه میرفتند و آنجا خیمههایی براي ایشان زده
میشد.
عطاء نیز میگوید: آن حضرت در سفر حجۀالوداع پیش از رفتن به عرفات و قبل از حرکت از مکه، همچنان در منطقه بالاي مکه
بودند.
وي سپس میافزاید: روز فتح مکه به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد آیا در منزل خودتان در مکه فرود نمیآیید؟ فرمودند مگر
عقیل براي ما خانهاي باقی گذاشته است. به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد: در خانهاي دیگر غیر از خانه خودتان منزل کنید،
نپذیرفته و فرمودند: در خانهها منزل نمیکنم و در همان بالاي مکه در حجون داخل خیمهاي بودند و از آنجا به مسجدالحرام
میآمدند، همچنین سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم از قول پدربزرگش نقل میکند که گفته است پیامبر صلی الله علیه و آله را در
«1» . فتح مکه دیدم که در حجون داخل خیمهاي زندگی میکردند و براي هر نماز به مسجد میآمدند
از آنچه گذشت به خوبی روشن میشود که شعب ابوطالب در مکانی غیر از قبرستان ابوطالب قرار داشته و چنین اشتباهی از چه
زمان و براساس چه دلیل و مدرکی رخ داده، معلوم نیست.
تنها کسی که احتمال داده شِعْب ابوطالب در منطقه حجون قرار گرفته، حلبی است وي پس از بیان محل ولادت رسول خدا صلی الله
علیه و آله میگوید:
آنچه در پیش آمده، منافاتی با اینکه شِعْبِ ابوطالب، که خود از بنیهاشم بوده، در کنار حجون قرار داشته، ندارد؛ زیرا امکان دارد
«2» ابوطالب به تنهایی در این شِعْب زندگی میکرده است. واللَّه اعلم
حلبی بتوان فهمید که وي نیز به صحت آن اطمینان نداشته « واللَّه اعلم » لیکن دلیلی بر صحّت این نقل وجود ندارد، و شاید از کلمه
است.
بنابراین، سیر طبیعیِ جریان، بدین شکل بوده که وقتی ابوطالب، بنیهاشم و
ص: 314
بنوالمطلب از سوي دشمن در معرض خطر جدّي قرار میگیرند براي ایجاد یک دژ محکم و جبهه قوي در برابر آنان، همگی اطراف
ابوطالب که چهرهاي سرشناس و انسانی نیرومند بوده، گرد میآیند و در یک مکان به نام شِعْب ابوطالب اجتماع میکنند و با ایجاد
پستهاي نگهبانی و استفاده از تاکتیکهاي مختلف به دفاع از خویش و شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله میپردازند و آنگاه
که محاصره خاتمه مییابد، بنیهاشم و بنومطلب از شِعْب خارج شده، و به خانههاي خویش میروند و دیگر به شِعْبِ ابیطالب
مراجعت نمیکنند.
متون تاریخی مؤید این معناست و این نکتهاي است که برخی به آن توجه نکردهاند.
ص: 315
«1» درس پنجاه و هفتم: بلال